ازهردری سخنی -غدیر خم-خطابه غدیر-جشن غدیر
شاهکارهای ادب فارسی

ارسال شده توسط محمد حسن اسایش در 96/2/10:: 12:50 صبح

 

در ولادت حضرت سجاد = زین العابدین (ع):

شیعیان زحق بشارت باد          شده میلاد حضرت سجاد    در شب پنجم مه شعبان    شد عیان شمس دین وفخرعباد      از مهین شاهزاده ایران          خسروی در عرب قدم بنهاد    که بووارث رسول مبین    باعث خلق عالم ایجاد    نور چشم حسین ورهبر دین    پشتبان ودبیرعدل و زداد     مرحبا بر حسین ازاین فرزند   فرخا مادری که اورا زاد

متولد شده شهنشاهی     که کند شهر علم را آباد     آنکه با بذل وفضل وجود وسخا    همه ی خلق را کند ارشاد

آنکه همچون علی ولی خدا     رودمان عدو دهد بر باد         آنکه بی تیغ ونیزه وخنجر     دشمنان را شکست روز جهاد

زاده هل اتی علی الانسان       گنج یاسین  صفای عین وصاد    شین . شعبان شکر شکن آمد    که ازاو مژده ولادت داد

عین . شعبان زنور او روشن    ب. زبسم الهش نماید یاد    الف. قامتش عمود الدین   نونش .از،والقلم کند امداد

که چنین رهبری ز(خیر کثیر)    بجهان عرضه کرد ومارا شاد     ناخدایی که کشتی ایمان    زولایش رسد به اوج مراد

بمحبش برات آزادی است    در ممات وصراط وهم میعاد   دلش از نور حق بود روشن    هرکه باشد بحکم او معتاد

روز میلاد آن خجسته سیر    برهمه مومنین مبارک باد      عرض تبریک جمع (نوحه سرا )  بمحبین حضرت سجاد

 0کربلایی) غنی بود دوجهان     هرکه باشد محب آن شه راد----

به نقل از (ازمغان کربلا- نادعلی کربلایی)  - صص 96- 98

ن دوشهزاده بی نظیر است مژده که میلاد شه ووزیر است

پیک الهی خبرآورده است دختر طاها پسر آورده است

نخل رسالت ثمر آورده است آنکه زحق منجی ودست گیر است

مژده که شد روز ظهور حسین عیان شد از فاطمه نور حسین

شاد ملایک زظهور حسین آنکه به شمس دین مه منیر است

سوم شعبان رخ شه شد پدید بهر بشر رهبر دانا رسید

از پی یاریش زرب مجید رسیده آنکه بر حسین وزیر است

مادراو دختر طاها بود قابله اش مریم ولعیا بود

خادمه اش هاجر وحوا بود آنکه ولیعهد شه قدیر است

آنکه بود خون خدای جهان آنکه بود سرور آزاد گان

آنکه بود فخرهمه شیعیان فیض رسان عالم کبیر است------

چارم شعبان ز پی شاه دین عیان شده زاده ی ام البنین

یاور وغمخوار امام مبین آنکه به سبط مصطفی مشیر است

ز بارگاه شیرحق شد عیان وزیر بی نظیر شاه جهان

پشت وپناه ویار درماندگان که یاور ومشاور ودلیر است

زپشت باب علم خیر البشر عیان شده طلعت شمس وقمر

دو مه جبین دونازنین برادر یکی امیر و آن یکی وزیر است

ماه بنی هاشم وسرداردین باعث افتخار ام البنین

رشته ی با ارزش حبل المتین آنکه به حق یاور ودستگیر است

پرچم دین در کف با قدرتش مات سلاطین همه از شوکتش

در ره ارشاد بشر همتش باب حوائج به شه و فقیر است

قیام شان قیام برپا نمود حق طلبان را همه احیا نمود

زخون پاک این سند امضا نمود که حق همیشه فاتح وکبیر است

ایکه تو آیینه ی کبریایی خون خداوندی و حق نمایی

کن نظری بسوی (کربلایی) که سر سپرده وگدا ی پیر است

صص 90-93-کتاب : ارمغان کربلا -جلد سوم -ناد علی کربلایی-مداح اهلبیت-موسسه مطبوعاتی خزر-تهران---- 

بشارت شیعیان !شد ماه شعبان ماه پیغمبر                       فزون شد بر خلایق لطف وجود خالق اکبر

 

زمین وآسمان وعرش اعظم نورباران شد                         زانوار رخ نور دو چشم ساقی کوثر

عیان گردید در یثرب جمال عالم آرایی                           که جبرئیل امین شد خادمدر بار آن سرور

زلطف قادر قدرت نما  از گلبن عفت                             دوگل گردیده ظاهر  ازبرای حیدر صفدر

یکی در سوم شعبان ، یکی در چارم شعبان                  یکی چون شمس رخشان  ویکی همچون مه انور

یکی فرمانده ی عالم ،وصی احمد خاتم                       یکی یار ومعین وغم خور سلطان بحر وبر

یکی از فاطمه ام الائمه ، دختر طاها                          یکی از حضرت ام البنین همچون دروگوهر

یکی نامش حسین ابن علی فرمانروای دین                 یکی باب الحوائج ، حضرت عباس نام آور

یکی را بوسه زد ختم رسولان بر لب و دندان                یکی رامرتضی دست رسایش بادو چشم تر

برای یاری درماندگان بحرطوفان زا                            بسوی ساحل عزت ، یکی کشتی ، یکی لنگر

دو صدر الدین، دو بدر الدین ، دو یارویاور قر آن              یکی وارث بشهرعلم وآن یک پشتیبان در

دو رخ زیبا ، دو قد طوبا ، قدم بنهاد در عالم                یکی فرمانده ی اعظم ،یکی سردار وسرلشکر

دو جانباز وبرادر ، این وزیر وآن دگر سلطان                  عیان گردیدبریاری حق  ازدو نکو مادر

دو روشنگر ، دو عالی فر ، که بر آنهاخدا بخشد           هزاران {کربلایی}را زرحمت در صف محشر

اثر طبع نادعلی کربلایی -شادروان کربلایی پدر سه شهید -به نقل از شکوفه های انقلاب -جلد دوم -صصص114-115-انتشارات خزر-تهران ----اسایش----

در ولادت حضرت سجاد = زین العابدین (ع):

شیعیان زحق بشارت باد          شده میلاد حضرت سجاد    در شب پنجم مه شعبان    شد عیان شمس دین وفخرعباد      از مهین شاهزاده ایران          خسروی در عرب قدم بنهاد    که بووارث رسول مبین    باعث خلق عالم ایجاد    نور چشم حسین ورهبر دین    پشتبان ودبیرعدل و زداد     مرحبا بر حسین ازاین فرزند   فرخا مادری که اورا زاد

متولد شده شهنشاهی     که کند شهر علم را آباد     آنکه با بذل وفضل وجود وسخا    همه ی خلق را کند ارشاد

آنکه همچون علی ولی خدا     رودمان عدو دهد بر باد         آنکه بی تیغ ونیزه وخنجر     دشمنان را شکست روز جهاد

زاده هل اتی علی الانسان       گنج یاسین  صفای عین وصاد    شین . شعبان شکر شکن آمد    که ازاو مژده ولادت داد

عین . شعبان زنور او روشن    ب. زبسم الهش نماید یاد    الف. قامتش عمود الدین   نونش .از،والقلم کند امداد

که چنین رهبری ز(خیر کثیر)    بجهان عرضه کرد ومارا شاد     ناخدایی که کشتی ایمان    زولایش رسد به اوج مراد

بمحبش برات آزادی است    در ممات وصراط وهم میعاد   دلش از نور حق بود روشن    هرکه باشد بحکم او معتاد

روز میلاد آن خجسته سیر    برهمه مومنین مبارک باد      عرض تبریک جمع (نوحه سرا )  بمحبین حضرت سجاد

 0کربلایی) غنی بود دوجهان     هرکه باشد محب آن شه راد----

به نقل از (ازمغان کربلا- نادعلی کربلایی)  - صص 96- 98

 



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ جمعه 15 ارديبهشت 1396برچسب:ارسال شده توسط محمد حسن اسایش در 96/2/10:: 12:50 صبح -جش در ولادت حضرت سجاد = زین العابدین (ع): شیعیان زحق بشارت باد شده میلاد حضرت سجاد در شب پنجم مه شعبان شد عیان شمس دین وفخرعباد از مهین شاهزاده ایران خسروی در عرب قدم بنهاد که بووارث رسول مبین باعث خلق عالم ایجاد نور چشم حسین ورهبر دین پشتبان ودبیرعدل و زداد مرحبا بر حسین ازاین فرزند فرخا مادری که اورا زاد متولد شده شهنشاهی که کند شهر علم را آباد آنکه با بذل وفضل وجود وسخا همه ی خلق را کند ارشاد آنکه همچون علی ولی خدا رودمان عدو دهد بر باد آنکه بی تیغ ونیزه وخنجر دشمنان را شکست روز جهاد زاده هل اتی علی الانسان گنج یاسین صفای عین وصاد شین , شعبان شکر شکن آمد که ازاو مژده ولادت داد عین , شعبان زنور او روشن ب, زبسم الهش نماید یاد الف, قامتش عمود الدین نونش ,از,والقلم کند امداد که چنین رهبری ز(خیر کثیر) بجهان عرضه کرد ومارا شاد ناخدایی که کشتی ایمان زولایش رسد به اوج مراد بمحبش برات آزادی است در ممات وصراط وهم میعاد دلش از نور حق بود روشن هرکه باشد بحکم او معتاد روز میلاد آن خجسته سیر برهمه مومنین مبارک باد عرض تبریک جمع (نوحه سرا ) بمحبین حضرت سجاد 0کربلایی) غنی بود دوجهان هرکه باشد محب آن شه راد---- به نقل از (ازمغان کربلا- نادعلی کربلایی) - صص 96- 98 ن دوشهزاده بی نظیر است مژده که میلاد شه ووزیر است پیک الهی خبرآورده است دختر طاها پسر آورده است نخل رسالت ثمر آورده است آنکه زحق منجی ودست گیر است مژده که شد روز ظهور حسین عیان شد از فاطمه نور حسین شاد ملایک زظهور حسین آنکه به شمس دین مه منیر است سوم شعبان رخ شه شد پدید بهر بشر رهبر دانا رسید از پی یاریش زرب مجید رسیده آنکه بر حسین وزیر است مادراو دختر طاها بود قابله اش مریم ولعیا بود خادمه اش هاجر وحوا بود آنکه ولیعهد شه قدیر است آنکه بود خون خدای جهان آنکه بود سرور آزاد گان آنکه بود فخرهمه شیعیان فیض رسان عالم کبیر است------ چارم شعبان ز پی شاه دین عیان شده زاده ی ام البنین یاور وغمخوار امام مبین آنکه به سبط مصطفی مشیر است ز بارگاه شیرحق شد عیان وزیر بی نظیر شاه جهان پشت وپناه ویار درماندگان که یاور ومشاور ودلیر است زپشت باب علم خیر البشر عیان شده طلعت شمس وقمر دو مه جبین دونازنین برادر یکی امیر و آن یکی وزیر است ماه بنی هاشم وسرداردین باعث افتخار ام البنین رشته ی با ارزش حبل المتین آنکه به حق یاور ودستگیر است پرچم دین در کف با قدرتش مات سلاطین همه از شوکتش در ره ارشاد بشر همتش باب حوائج به شه و فقیر است قیام شان قیام برپا نمود حق طلبان را همه احیا نمود زخون پاک این سند امضا نمود که حق همیشه فاتح وکبیر است ایکه تو آیینه ی کبریایی خون خداوندی و حق نمایی کن نظری بسوی (کربلایی) که سر سپرده وگدا ی پیر است صص 90-93-کتاب : ارمغان کربلا -جلد سوم -ناد علی کربلایی-مداح اهلبیت-موسسه مطبوعاتی خزر-تهران---- بشارت شیعیان !شد ماه شعبان ماه پیغمبر فزون شد بر خلایق لطف وجود خالق اکبر زمین وآسمان وعرش اعظم نورباران شد زانوار رخ نور دو چشم ساقی کوثر عیان گردید در یثرب جمال عالم آرایی که جبرئیل امین شد خادمدر بار آن سرور زلطف قادر قدرت نما از گلبن عفت دوگل گردیده ظاهر ازبرای حیدر صفدر یکی در سوم شعبان , یکی در چارم شعبان یکی چون شمس رخشان ویکی همچون مه انور یکی فرمانده ی عالم ,وصی احمد خاتم یکی یار ومعین وغم خور سلطان بحر وبر یکی از فاطمه ام الائمه , دختر طاها یکی از حضرت ام البنین همچون دروگوهر یکی نامش حسین ابن علی فرمانروای دین یکی باب الحوائج , حضرت عباس نام آور یکی را بوسه زد ختم رسولان بر لب و دندان یکی رامرتضی دست رسایش بادو چشم تر برای یاری درماندگان بحرطوفان زا بسوی ساحل عزت , یکی کشتی , یکی لنگر دو صدر الدین, دو بدر الدین , دو یارویاور قر آن یکی وارث بشهرعلم وآن یک پشتیبان در دو رخ زیبا , دو قد طوبا , قدم بنهاد در عالم یکی فرمانده ی اعظم ,یکی سردار وسرلشکر دو جانباز وبرادر , این وزیر وآن دگر سلطان عیان گردیدبریاری حق ازدو نکو مادر دو روشنگر , دو عالی فر , که بر آنهاخدا بخشد هزاران {کربلایی}را زرحمت در صف محشر اثر طبع نادعلی کربلایی -شادروان کربلایی پدر سه شهید -به نقل از شکوفه های انقلاب -جلد دوم -صصص114-115-انتشارات خزر-تهران ----اسایش---- در ولادت حضرت سجاد = زین العابدین (ع): شیعیان زحق بشارت باد شده میلاد حضرت سجاد در شب پنجم مه شعبان شد عیان شمس دین وفخرعباد از مهین شاهزاده ایران خسروی در عرب قدم بنهاد که بووارث رسول مبین باعث خلق عالم ایجاد نور چشم حسین ورهبر دین پشتبان ودبیرعدل و زداد مرحبا بر حسین ازاین فرزند فرخا مادری که اورا زاد متولد شده شهنشاهی که کند شهر علم را آباد آنکه با بذل وفضل وجود وسخا همه ی خلق را کند ارشاد آنکه همچون علی ولی خدا رودمان عدو دهد بر باد آنکه بی تیغ ونیزه وخنجر دشمنان را شکست روز جهاد زاده هل اتی علی الانسان گنج یاسین صفای عین وصاد شین , شعبان شکر شکن آمد که ازاو مژده ولادت داد عین , شعبان زنور او روشن ب, زبسم الهش نماید یاد الف, قامتش عمود الدین نونش ,از,والقلم کند امداد که چنین رهبری ز(خیر کثیر) بجهان عرضه کرد ومارا شاد ناخدایی که کشتی ایمان زولایش رسد به اوج مراد بمحبش برات آزادی است در ممات وصراط وهم میعاد دلش از نور حق بود روشن هرکه باشد بحکم او معتاد روز میلاد آن خجسته سیر برهمه مومنین مبارک باد عرض تبریک جمع (نوحه سرا ) بمحبین حضرت سجاد 0کربلایی) غنی بود دوجهان هرکه باشد محب آن شه راد---- به نقل از (ازمغان کربلا- نادعلی کربلایی) - صص 96- 98, توسط محمد حسن اسایش

 

---غروبی سخت دلگیراست           ومن ، بنشسته ام اینجا، کنار غار پرت وساکتی ، تنها       که می گویند : روزی ، روزگاری ، مهبط وحی خدا بوده است ، ونام آن ((حراء))بوده است       واینجا، سرزمین کعبه وبطحاست...  وروز، از روزهای  حج پاک ما مسلمانهاست.      برون از غار          زپیش روی وزیرپای من ، تاهرکجا ، سنگ وبیابانست.        هوا گرم است وتبداراست اما می گرایدسوی سردی، سوی خاموشی.    وخورشیداز پس یک روز تب ،در بستر غرب افق ،آهسته می میرد..    ودر اطراف من از هیچ سویی ، رد پایی نیست    ودور من ، صدایی نیست

فضا خالی است     وذهن خسته وتنهای من ، چون مرغ نوبالی ،-که هردم شوق پروازیبه دل دارد-    کنارغار ،از هرسنگ، هر صخره      پرد بر صخره ایدیگر..

 

ومی جوید به کاوشهای پی گیگیری،    نشانیهای مردی را -     نشانیها،که شاید مانده بر جا ،دیر دیر: از سالیانی پیش_      ومن همراه مرغ ذهن خود،در غار می گردم.

 

وپیدا می کنم گویی نشانیها که می جویم:   همانست، اوست!     کنار غار ، اینجا ،جای پای اوست،می بینم   ومی بویم توگویی بوی اورا نیز    همانست ، اوست:

 

یتیم مکه ،چوپانک،جوانک،نوجوانی  از بنی هاشم        وبازرگان راه مکه وشامات

 

(امین)، آن راستین، آن پاکدل ، آن مرد،     وشوی برترین بانو:(خدیجه)

 

نیز ، آنکس کوسخن جز حق نمی گوید    وغیر از حق نمیجوید      وبتها را ستایشگر نمی باشد       واینک : این همان مردابرمرد است      (محمد) -ص- اوست 

 

این شعر ادامه دارد که ادامه ی آن درفرصتها ی بعدی  به نظر کاربران خواهد رسید

---پيام درد انسانهاي قرنم را زمن بشنو         پيام تلخ دختربچگان ،خفته اندر گور

 

پيام رنج انسانهاي زيربار،وزآزادگي مهجور     پيام آنکه افتاده است درگرداب

 

وفريادش بلنداست:((آي آدمها...))        پيام من ،پيام او،پيام ما...))

 

محمد(ص)غمگنانه ناله اي سرميدهد،آنگاه مي گويد:     خداي کعبه ،اي يکتا!

 

درون سينه ها ياد تومتروک است      وازبي دانشي واز بزهکاري ،:

 

مقام برترين مخلوق تو،انسان،         بسي پايين تراز حد سگ وخوک است.

 

خداي کعبه ،اي يکتا!فروغي جاودان بفرست،      که اين شبها بسي تار است.

 

ودست اهرمنها سخت در کاراست        ودستي رابه مهرازآستيني باز ،بيرون کن

 

که:برداردبه نيروي خدايي شايد،      اين افتاده  پرچمهاي  انسن را

 

فروشويد نفاق وکينه هاي کهنه از دلها        دراندازد به بام کهنه ي گيتي بلند آواز

 

برآرد نغمه اي همساز            فروپيچد بهم طومار قانونهاي جنگل را

 

 وگويد :آي انسانها!         فراگردهم آييد وفراز آييد       بازآييد

 

صدا بردارد انسان را        وگويد: هاي ، اي انسان!      برابر آفريدندت ،

 

برابر باش!       صدابردارداندرپارس ، درايران     وباآن کفشگرگويد :

 

پسر را رو ، به هر مکتب کهخواهي  نه!       سپاهي زاده راباکفشگر،

 

ديگرتفاوتهاي خوني نيست       سياهي وسپيدي نيز ،حتي،موجب نقص وفزوني نيست...    خداي کعبه ...اي ..يکتا...))       بدين هنگام

 

کسي آهسته گويي چون نسيمي مي خزد درغار      محمدرا صدا آهسته مي آيدفرود از اوج        ونجوا گونه مي گردد     پس آنگه مي شود خاموش.

 

سکوتي ژرف ووهم آلود  ناگه چون درخت جادواندرغار    ميرويد...

 

وشاخ وبرگ خود رادرفضاي قيرگون غار مي شويد

 

ومن درفکر آنم کاين چه کس بود،از کجا آمد؟!    که ناگه اين صدا آمد:

 

((بخوان!))... اما جواب يبر نمي خيزد        محمد ،سخت مبهوت است

 

گويا ،کاش ميديدم !    صدا باگرمترآوا وشيرين تر بياني باز مي گويد:

 

((بخوان!))..    اما محمد هم چنان خاموش

 

دل اندرسينه ي من باز مي ماند زکار خويش،گفتي ميروم از هوش

 

زمان دراضطاب وانتظارپاسخش،   گويي فرو مي ماند از رفتار               ((هستي) مي سپارد گوش       پس از لختي سکوت-اماکه عمري بود گويي-گفت:

 

((من خواندن نمي دانم))        همان کس ،باز پاسخ داد:  ((بخوان!بنام پرورنده ايزدت   کوآفريننده است...))   واو ميخواند، امالحن آوايش

 

به ديگر گونه آهنگ است          صدا گويي خدا رنگ است.   مي خواند:

 

((بخوان،بنام پرورنده ايزدت،کو آفريننده است...))*     *    *

 

درودي مي تراود  از لبم بر او      درودي گرم  *   *    *

 

غروب است وافق گلگون وخوشرنگ است    ومن بنشسته ام اينجا، کنارغارپرت وساکتي ،تنها

 

  که ميگويند روزي ،روزگاري مهبط وحي خدا بوده است،   ونام آن ((حري)) بوده است. 

 

ودر اطراف من ازهيچ سويي ردپايي نيست          ودور من ، صدايي نيست...*

 

*-اين شعرکه درسه قسمت متوالي عرضه گرديدبرگرفته از کتاب شاهکارهايي آزاشعار مذهبي .آراسته ي رضامعصومي _نشريه ي ماه نو-انتشارات رشيدي- است وچنانکه درسر آغازذکر شد اثر طبع موسوي گرمارود ي شاعر معروف معاصرکشور  ماست-صص128 -134

---پيام درد انسانهاي قرنم را زمن بشنو         پيام تلخ دختربچگان ،خفته اندر گور

 

پيام رنج انسانهاي زيربار،وزآزادگي مهجور     پيام آنکه افتاده است درگرداب

 

وفريادش بلنداست:((آي آدمها...))        پيام من ،پيام او،پيام ما...))

 

محمد(ص)غمگنانه ناله اي سرميدهد،آنگاه مي گويد:     خداي کعبه ،اي يکتا!

 

درون سينه ها ياد تومتروک است      وازبي دانشي واز بزهکاري ،:

 

مقام برترين مخلوق تو،انسان،         بسي پايين تراز حد سگ وخوک است.

 

خداي کعبه ،اي يکتا!فروغي جاودان بفرست،      که اين شبها بسي تار است.

 

ودست اهرمنها سخت در کاراست        ودستي رابه مهرازآستيني باز ،بيرون کن

 

که:برداردبه نيروي خدايي شايد،      اين افتاده  پرچمهاي  انسن را

 

فروشويد نفاق وکينه هاي کهنه از دلها        دراندازد به بام کهنه ي گيتي بلند آواز

 

برآرد نغمه اي همساز            فروپيچد بهم طومار قانونهاي جنگل را

 

 وگويد :آي انسانها!         فراگردهم آييد وفراز آييد       بازآييد

 

صدا بردارد انسان را        وگويد: هاي ، اي انسان!      برابر آفريدندت ،

 

برابر باش!       صدابردارداندرپارس ، درايران     وباآن کفشگرگويد :

 

پسر را رو ، به هر مکتب کهخواهي  نه!       سپاهي زاده راباکفشگر،

 

ديگرتفاوتهاي خوني نيست       سياهي وسپيدي نيز ،حتي،موجب نقص وفزوني نيست...    خداي کعبه ...اي ..يکتا...))       بدين هنگام

 

کسي آهسته گويي چون نسيمي مي خزد درغار      محمدرا صدا آهسته مي آيدفرود از اوج        ونجوا گونه مي گردد     پس آنگه مي شود خاموش.

 

سکوتي ژرف ووهم آلود  ناگه چون درخت جادواندرغار    ميرويد...

 

وشاخ وبرگ خود رادرفضاي قيرگون غار مي شويد

 

ومن درفکر آنم کاين چه کس بود،از کجا آمد؟!    که ناگه اين صدا آمد:

 

((بخوان!))... اما جواب يبر نمي خيزد        محمد ،سخت مبهوت است

 

گويا ،کاش ميديدم !    صدا باگرمترآوا وشيرين تر بياني باز مي گويد:

 

((بخوان!))..    اما محمد هم چنان خاموش

 

دل اندرسينه ي من باز مي ماند زکار خويش،گفتي ميروم از هوش

 

زمان دراضطاب وانتظارپاسخش،   گويي فرو مي ماند از رفتار               ((هستي) مي سپارد گوش       پس از لختي سکوت-اماکه عمري بود گويي-گفت:

 

((من خواندن نمي دانم))        همان کس ،باز پاسخ داد:  ((بخوان!بنام پرورنده ايزدت   کوآفريننده است...))   واو ميخواند، امالحن آوايش

 

به ديگر گونه آهنگ است          صدا گويي خدا رنگ است.   مي خواند:

 

((بخوان،بنام پرورنده ايزدت،کو آفريننده است...))*     *    *

 

درودي مي تراود  از لبم بر او      درودي گرم  *   *    *

 

غروب است وافق گلگون وخوشرنگ است    ومن بنشسته ام اينجا، کنارغارپرت وساکتي ،تنها

 

  که ميگويند روزي ،روزگاري مهبط وحي خدا بوده است،   ونام آن ((حري)) بوده است. 

 

ودر اطراف من ازهيچ سويي ردپايي نيست          ودور من ، صدايي نيست...*

 

*-اين شعرکه درسه قسمت متوالي عرضه گرديدبرگرفته از کتاب شاهکارهايي آزاشعار مذهبي .آراسته ي رضامعصومي _نشريه ي ماه نو-انتشارات رشيدي- است وچنانکه درسر آغازذکر شد اثر طبع موسوي گرمارود ي شاعر معروف معاصرکشور  ماست-صص128 -134--



 

مژده مژده شد روشن، ُ چشم اهل دين به به          گشته جشن ميلاد مير مومنين به به

بيت حق چراغان شد ، عرش نور باران شد               از پرتورخسار فرمانده ي دين به به

اي شيعه نما شادي ، آمد از خدا هادي                    رهنماي دنيا و روز واپسين به به

چشم مصطفي روشن ، عالم همه شد گلشن                  زآفريدگار اورا آمد آفرين به به

فوج ملک از بالا، ذکر يا علي گويا                            دسته گل بر افشانندبر روي زمين به به

بر قدوم آن سرور، ريز شد گل احمر                         لا حول ولا بر آن فرخنده جبين به به

رمز هل اتي آمد ، حجت خدا آمد                           بر خاتم پيغمبر آمده نگين به به

گل نما نثار امشب ، بر قدوم يار امشب                     خانه زاد حق آمد بر ياري دين به به

نقل ها بر افشانيد ، مدح ومنقبت خوانيد                  دست حق عيان آمد ، خوش ز آستين به به

قلب (کربلايي) شاد ، زاين جشن وازاين ميلاد          از لحد کند فرياد ، تاروز پسين به به --

--نقل ازصص 61-62 شکوفه هاي غم -جلد اول-نادعلي کربلايي -انتشارات خزر -تهران ----

---(سرود در ولادت علي ابن ابيطالب  عليه السلام ) از حاج غلامرضا آذر خراساني----

مژده زميلاد ولي خدا      شاه ولايت علي مرتضي       مژده زميلاد ولي خدا  شاه ولايت علي مرتضي مژده زميلاد شه ملک دين               حجت حق مظهر جان آفرين        مفخر ايجاد وولي مبين

شير خدا وارث خيرالوري      شاه ولايت علي مرتضي-----مژده زميلاد شه انس وجان

نور خدا سرور کون ومکان              شاه هدي آيت امن وامان          اصل ولا قاسم ناروجنان

حبل متين لنگرارض وسما          شاه ولايت علي مرتضي ----

مژده زميلاد شه بوالحسن            مظهر الطاف حي ذوالمنن         وارث علم نبي موتمن

محور دين شاه زمين وزمن             فارس صفدر شه خيبر گشا      شاه ولايت علي مرتضي---

مژده که عالم همه گلزار شد        دشت ودمن تحتهاالانهار شد       کون ومکان مطلع انوار شد

جلوه کنان والد اطهار شد        شد متولد شه ملک ولا         شاه ولايت علي مرتضي---

مژده ي رحمت به همه شيعيان        خاصه بر احباب وهمه دوستان      گشت عيان جامع سر نهان

ماه رخ مرتضوي شد عيان          گشت عيان همسر خيرالنسا        شاه ولايت علي مرتضي---

--نقل از جلد اول ديوان آذر خراساني -ص 31 -چاپ سوم -1348 شمسي -انتشارات طوس مشهد ---


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 21 فروردين 1396برچسب:در ولادت مولی امیر المومنین علی -در ولادت خانه زاد خدا علی, توسط محمد حسن اسایش

---البشارت که عيان مهر فروزان آمد        ظاهر از پرده ي عصمت رخ جانان آمد

سر زد ازبرج نبوت مه رخشنده ي دين    روشن از نور رخش عالم امکان آمد

دختر ختم رسل هادي کل ،شاه سبل    از پسرده عيان چون مه کنعان آمد

دسته دسته ملک از عالم بالا بزمين         بهر ديدار رخش خرم وخندان آمد

عزت وفضل وشرافت بنگر زامر خدا     سوي زهرا زجنان حوري وغلمان آمد

ساره وآسيه ومريم وکلثوم زبهشت    از پي خدمت آن زهره ي تابان آمد

آنچنان نور رخ دخت نبي جلوه نمود       که قصور همه ي مکه نمايان آمد

نه همين مکه منور شده از طلعت او      زسما ـابسمک يکسره رخشان آمد

شده از مکه همان نور نمايان که بطور     سالهادر طلبش موسي عمران آمد

بهر اين نور که در صلب خليل الله بود       نارنمرود به يک لحظهگلستان آمد

گر نبردي بزبان نوح نبي نامش را        کي نجات از يم وگرداب وزطوفان آمد

يوسف مصر گراين نام نخواندي بزبان    کينجاتش زچه وگوشه ي زندان آمد

چون نيايد زازل تابه ابد همتايش         همسرش شير خدا حامي قر آن امد

زين دودرياي فضيلت که بهم شد واصل   خارخ از ايندو نکو لولوء و مرجان آمد

نه همين ام ابيها نبي اش خوانده زحق     ام فضل ،ام کتاب ، ام امامان آمد 

شب مولود مهين دخت نبي فاطمه شد  عرش پرنور شد وفرش چراغان آمد

تاکه تبريگ بگويد بجهان شيعه        {کربلايي} زسوي نوحه سرايان آمد 

 

اثر طبع شاد روان نادعلي کربلايي-پدر سه شهيد -به نقل ازارمغان کربلا کتاب سوم -ص63-64--انتشارات خزر -بوذرجمهري سابق (15خردادفعلي)-محمد حسن اسایش


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 29 اسفند 1395برچسب:---البشارت که عيان مهر فروزان آمد ظاهر از پرده ي عصمت رخ جانان آمد سر زد ازبرج نبوت مه رخشنده ي دين روشن از نور رخش عالم امکان آمد دختر ختم رسل هادي کل ،شاه سبل از پسرده عيان چون مه کنعان آمد دسته دسته ملک از عالم بالا بزمين بهر ديدار رخش خرم وخندان آمد عزت وفضل وشرافت بنگر زامر خدا سوي زهرا زجنان حوري وغلمان آمد ساره وآسيه ومريم وکلثوم زبهشت از پي خدمت آن زهره ي تابان آمد آنچنان نور رخ دخت نبي جلوه نمود که قصور همه ي مکه نمايان آمد نه همين مکه منور شده از طلعت او زسما ـابسمک يکسره رخشان آمد شده از مکه همان نور نمايان که بطور سالهادر طلبش موسي عمران آمد بهر اين نور که در صلب خليل الله بود نارنمرود به يک لحظهگلستان آمد گر نبردي بزبان نوح نبي نامش را کي نجات از يم وگرداب وزطوفان آمد يوسف مصر گراين نام نخواندي بزبان کينجاتش زچه وگوشه ي زندان آمد چون نيايد زازل تابه ابد همتايش همسرش شير خدا حامي قر آن امد زين دودرياي فضيلت که بهم شد واصل خارخ از ايندو نکو لولوء و مرجان آمد نه همين ام ابيها نبي اش خوانده زحق ام فضل ،ام کتاب ، ام امامان آمد شب مولود مهين دخت نبي فاطمه شد عرش پرنور شد وفرش چراغان آمد تاکه تبريگ بگويد بجهان شيعه {کربلايي} زسوي نوحه سرايان آمد اثر طبع شاد روان نادعلي کربلايي-پدر سه شهيد -به نقل ازارمغان کربلا کتاب سوم -ص63-64--انتشارات خزر -بوذرجمهري سابق (15خردادفعلي)-محمد حسن اسایش, توسط محمد حسن اسایش


فلك داني چه ظلمي از تو برزهراي اطهر شد            چه بيدادي زتو بر فاطمه بعد از پيمبر شد

مگر آن گفته هاي شاه خاتم رفته از گوشت              كه بعد ازرحلت او فاطمه از غم مكدر شد

بگفت احمد مكرر فاطمه بضعه  مني                       چرانسبت به او پس ظلمها زامت مكررشد

همان زهرا كه احمد زاحترامش  گفت با امت                دريده نامه ي ارثش زخصم شوم كافر شد

نخشكيده هنوز از آب  غسل شاه خاتم كفن                 كه نار ظلم در باب سرايش شعله آور شد

دل بشكسته اش اورا نبود بس در غم بابش                 كه پهلويش شكسته آن چنان از ضربت در شد

نبود بس سينه اش را ناله هاي جانگداز غم                 كه آزرده زميخ در زاعداي ستمگر شد

نبود بس تيرگي روز در چشمش زهجر باب                    كه نيلي آنچنان از سيلي  آن رخسار انور شد

زضرب تازيانه دشمن دين بازويش راخست                   مصيبت ديده اي را تسليت آنسان مقرر شد

چرا حبل جفا بر گردن حبل المتين بستند                    چرزا مغلوب دست روبه دون ،شير داور شد

قضا بر بست دست شير حق را ورنه در آندم                كجاروبه ، رها از دست ضرغام غضنفر شد

ز لطف مرتضي و آل پاك اوست كاندر طوس                بدوران مرثيه خواني  ، مدامي شغل (آذر) شد .

اثر طبع آذر خراساني -به نقل از جلد اول ديوان آذر -صص-۵۵-۵۶ -چا پ سوم -۱۳۴۸ شمسي  انتشارات طوس----محمد حسن اسایش


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 12 اسفند 1395برچسب:درشهادت دخت نبی -در شهادت همسر علی - در شهادت فاطمه الزهرا (س), توسط محمد حسن اسایش

 

مژده که میلاد شه خاتم است                   عید سعید نبی اکرم است 

 

 

مزده که مسروری عالم رسید                   خرمی عالم وآدم رسید 

 

هادی کل ُ سید خاتم رسید                     منجی عالم شه اکرم رسید 

 

خرم از او خاطره ی عالم است                 عید سعید نبی اکرم است---- 

 

مزده که بی پرده رخ یار شد                     جلوه ی محبوب پدیدارشد 

 

کعبه از او مطلع انوار شد                         دشت ودمن تحت الانهار شد 

 

عالم ایجاد از او خرم است                       عید سعید نبی اکرم است---- 

 

مزده که شد نور خدا آشکار                     یافت تولد شه ملک وقار 

 

احمد محمود شه تاجدار                          آنکه به ایجاد بود شهریار 

 

اهل ولا خرمی عالم است                      عید سعید نبی اکرم است ---

 

مژده که پیر فلک آمد جوان                  گشت منور همه کون ومکان 

 

از رخ دلجوی شه انس وجان                   فخر بشر خاتم پیغمبران 

 

آنکه از او فخر بنی آدم است                  عید سعید نبی اکرم است 

جاد اول دیوان آذر خراسانی (حاج سید غلامرضا آذر حقیقی-چاپ افست اسلامیه -مشهد-چاپ چهارم -1348 شمسی 

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- 

ده مژده که ختم انبیا ظاهر شد                انوار تجلی خدا ظاهر شد 

فرمان محمدا رسول الهی                        بهرش زکریم ذوالعطا ظاهر شد 

--ص28 -ارمغان کربلا -نادعلی کربلایی-انتشارات خزر-تهران----------- 

-----------------------------(خورشیدسعادت)------- --------------------- 

البشارت که بما صبح سعادت آمد            مفخر کون ومکان باعث خلقت آمد 

روشن از نور جمالش همه ی عالم شد    عقل کل ختم رسل مظهر رجمت آمد 

نبی مکی امی زپس پرده ی غیب                از پی راهنمایی وهدایت آمد  

کلبه ی بنت وهب طعنه بعالم زد وگفت که به آ غوش من آن شمس سعادت آمد 

طاق کسری عجم طاقت دیدار نداشت    جاری از رود سماوی ،ید عصمت آمد 

لات واصنام بخاک از سر خجلت افتاد      سرنگون تخت شهان زان ید قدرت آمد 

دسته دسته ملکاز عالم بالا به زمین      شادمان ف تلبیه گو بهرزیارت آمد 

رانده ابلیس شد از عالم بالا گفتا        این چه شودیست مگر روز قیامت آمد 

گفت جبریل جوابش که زسر حد کمال   شافع محشر وفرمانده ی امت آمد 

باد ، گو مژده رساند بسلیمان جهان     که شه عرش مکان ،حامل رفعت آمد 

یوسف مصر دگر حسن فروشی نکند    چون که بیند بجهان کان ملاحت آمد 

دگر از حاتم طایی نتوان گفت سخن     زانکه بهر کرم و لطف وسخاوت آمد 

زکمالش ،زجمالش ،زمقامش زخدا      احسن الله وتبارک بشهادت آمد 

حامل حکم خدا فخریه بنماید چون        خادم درگه آن شمس ولایت آمد 

مدح اوزینت قرآن الهی باشد              فرق او مفتخر تاج نبوت آمد 

آیه آیه همه ی معنی قرآن کریم          شاهد خوبی این منجی امت آمد 

هم به انجیل وزبور وصحف وتوراتش      مدح وتوصیف محمد زدرایت آمد 

تهنیت باد به افراد مسلمان جهان       نقطه ی مرکزی روز شفاعت آمد 

(کربلایی) زگدایی  در خانه ی او        شکر لله که دلت  کنج محبت آمد--- 

----به نقل از ارمغان کربلا(کتاب سوم) نادعلی کربلایی-انتشارات خزر -تهران-محمدحسن اسایش


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 1 دی 1395برچسب: مژده که میلاد شه خاتم است عید سعید نبی اکرم است مزده که مسروری عالم رسید خرمی عالم وآدم رسید هادی کل ُ سید خاتم رسید منجی عالم شه اکرم رسید خرم از او خاطره ی عالم است عید سعید نبی اکرم است---- مزده که بی پرده رخ یار شد جلوه ی محبوب پدیدارشد کعبه از او مطلع انوار شد دشت ودمن تحت الانهار شد عالم ایجاد از او خرم است عید سعید نبی اکرم است---- مزده که شد نور خدا آشکار یافت تولد شه ملک وقار احمد محمود شه تاجدار آنکه به ایجاد بود شهریار اهل ولا خرمی عالم است عید سعید نبی اکرم است --- مژده که پیر فلک آمد جوان گشت منور همه کون ومکان از رخ دلجوی شه انس وجان فخر بشر خاتم پیغمبران آنکه از او فخر بنی آدم است عید سعید نبی اکرم است جاد اول دیوان آذر خراسانی (حاج سید غلامرضا آذر حقیقی-چاپ افست اسلامیه -مشهد-چاپ چهارم -1348 شمسی ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- ده مژده که ختم انبیا ظاهر شد انوار تجلی خدا ظاهر شد فرمان محمدا رسول الهی بهرش زکریم ذوالعطا ظاهر شد --ص28 -ارمغان کربلا -نادعلی کربلایی-انتشارات خزر-تهران----------- -----------------------------(خورشیدسعادت)------- --------------------- البشارت که بما صبح سعادت آمد مفخر کون ومکان باعث خلقت آمد روشن از نور جمالش همه ی عالم شد عقل کل ختم رسل مظهر رجمت آمد نبی مکی امی زپس پرده ی غیب از پی راهنمایی وهدایت آمد کلبه ی بنت وهب طعنه بعالم زد وگفت که به آ غوش من آن شمس سعادت آمد طاق کسری عجم طاقت دیدار نداشت جاری از رود سماوی ,ید عصمت آمد لات واصنام بخاک از سر خجلت افتاد سرنگون تخت شهان زان ید قدرت آمد دسته دسته ملکاز عالم بالا به زمین شادمان ف تلبیه گو بهرزیارت آمد رانده ابلیس شد از عالم بالا گفتا این چه شودیست مگر روز قیامت آمد گفت جبریل جوابش که زسر حد کمال شافع محشر وفرمانده ی امت آمد باد , گو مژده رساند بسلیمان جهان که شه عرش مکان ,حامل رفعت آمد یوسف مصر دگر حسن فروشی نکند چون که بیند بجهان کان ملاحت آمد دگر از حاتم طایی نتوان گفت سخن زانکه بهر کرم و لطف وسخاوت آمد زکمالش ,زجمالش ,زمقامش زخدا احسن الله وتبارک بشهادت آمد حامل حکم خدا فخریه بنماید چون خادم درگه آن شمس ولایت آمد مدح اوزینت قرآن الهی باشد فرق او مفتخر تاج نبوت آمد آیه آیه همه ی معنی قرآن کریم شاهد خوبی این منجی امت آمد هم به انجیل وزبور وصحف وتوراتش مدح وتوصیف محمد زدرایت آمد تهنیت باد به افراد مسلمان جهان نقطه ی مرکزی روز شفاعت آمد (کربلایی) زگدایی در خانه ی او شکر لله که دلت کنج محبت آمد--- ----به نقل از ارمغان کربلا(کتاب سوم) نادعلی کربلایی-انتشارات خزر -تهران-محمدحسن اسایش, توسط محمد حسن اسایش

 

مژده که میلاد شه خاتم است                   عید سعید نبی اکرم است 

 

 

مزده که مسروری عالم رسید                   خرمی عالم وآدم رسید 

 

هادی کل ُ سید خاتم رسید                     منجی عالم شه اکرم رسید 

 

خرم از او خاطره ی عالم است                 عید سعید نبی اکرم است---- 

 

مزده که بی پرده رخ یار شد                     جلوه ی محبوب پدیدارشد 

 

کعبه از او مطلع انوار شد                         دشت ودمن تحت الانهار شد 

 

عالم ایجاد از او خرم است                       عید سعید نبی اکرم است---- 

 

مزده که شد نور خدا آشکار                     یافت تولد شه ملک وقار 

 

احمد محمود شه تاجدار                          آنکه به ایجاد بود شهریار 

 

اهل ولا خرمی عالم است                      عید سعید نبی اکرم است ---

 

مژده که پیر فلک آمد جوان                  گشت منور همه کون ومکان 

 

از رخ دلجوی شه انس وجان                   فخر بشر خاتم پیغمبران 

 

آنکه از او فخر بنی آدم است                  عید سعید نبی اکرم است 

جاد اول دیوان آذر خراسانی (حاج سید غلامرضا آذر حقیقی-چاپ افست اسلامیه -مشهد-چاپ چهارم -1348 شمسی 

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- 

ده مژده که ختم انبیا ظاهر شد                انوار تجلی خدا ظاهر شد 

فرمان محمدا رسول الهی                        بهرش زکریم ذوالعطا ظاهر شد 

--ص28 -ارمغان کربلا -نادعلی کربلایی-انتشارات خزر-تهران----------- 

-----------------------------(خورشیدسعادت)------- --------------------- 

البشارت که بما صبح سعادت آمد            مفخر کون ومکان باعث خلقت آمد 

روشن از نور جمالش همه ی عالم شد    عقل کل ختم رسل مظهر رجمت آمد 

نبی مکی امی زپس پرده ی غیب                از پی راهنمایی وهدایت آمد  

کلبه ی بنت وهب طعنه بعالم زد وگفت که به آ غوش من آن شمس سعادت آمد 

طاق کسری عجم طاقت دیدار نداشت    جاری از رود سماوی ،ید عصمت آمد 

لات واصنام بخاک از سر خجلت افتاد      سرنگون تخت شهان زان ید قدرت آمد 

دسته دسته ملکاز عالم بالا به زمین      شادمان ف تلبیه گو بهرزیارت آمد 

رانده ابلیس شد از عالم بالا گفتا        این چه شودیست مگر روز قیامت آمد 

گفت جبریل جوابش که زسر حد کمال   شافع محشر وفرمانده ی امت آمد 

باد ، گو مژده رساند بسلیمان جهان     که شه عرش مکان ،حامل رفعت آمد 

یوسف مصر دگر حسن فروشی نکند    چون که بیند بجهان کان ملاحت آمد 

دگر از حاتم طایی نتوان گفت سخن     زانکه بهر کرم و لطف وسخاوت آمد 

زکمالش ،زجمالش ،زمقامش زخدا      احسن الله وتبارک بشهادت آمد 

حامل حکم خدا فخریه بنماید چون        خادم درگه آن شمس ولایت آمد 

مدح اوزینت قرآن الهی باشد              فرق او مفتخر تاج نبوت آمد 

آیه آیه همه ی معنی قرآن کریم          شاهد خوبی این منجی امت آمد 

هم به انجیل وزبور وصحف وتوراتش      مدح وتوصیف محمد زدرایت آمد 

تهنیت باد به افراد مسلمان جهان       نقطه ی مرکزی روز شفاعت آمد 

(کربلایی) زگدایی  در خانه ی او        شکر لله که دلت  کنج محبت آمد--- 

----به نقل از ارمغان کربلا(کتاب سوم) نادعلی کربلایی-انتشارات خزر -تهران-محمدحسن اسایش


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 1 دی 1395برچسب:درولادت رسول خدا -درولادت پیامبر رحمت -در ولادت با سعادت رسول الله (ص), توسط محمد حسن اسایش

آمد شب میلاد علی شمس خراسان فرزند نبی ،رهبردین،حامی قرآن ده مژده که امشب شده عالم همه گلشن زاین شمس ضحا کشور ایمان شده روشن ای نور خداوند تبارک به تو احسن کز مقدم تو گشته فزون رونق ایران شددر شب میلادی آن سید ورهبر از سجده به شکرانه حق موسی جعفر اندر بر معبود بدی او بزمین سر زاین نعمت والا گهر خالق سبحان شمسی که ازاو می نگرم نور خدا را اندر طلبش گردش این ارض وسمارا هرزنده دلی برده سویش دست دعا را اوحجت حق است ومدکار ضعیفان خرم به جنان فاطمه وحیدر کرار لبخند زند بر رخشان احمد مختار این مژده به حیدر رسد از جانب دلدار کز نسل تو آمد بجهان خسرو خوبان فوج ملک وخیل رسل مدح سرایند بادسته گلی سوی نبی رو بنمایند تبریک کنان اذن بگیرند وبیایند از بهر زیارت بزمین خرم وخندان آمد بجهان آنکه جهان آمده بهرش جن وملک وحور وجنان آمده بهرش شمس وقمر وکون ومکان آمده بهرش آن رهبر ارزنده وروشنگر انسان هم ثامن وهم ضامن وهم حجت دین است هم رهبر وهم سرور وهم یار ومعین است ازسوی خدا بر همه آیات مبین است از نور رخش خلق شده حوری وغلمان مردم همه مشتاق بفردوس برینند تا آنکه در آنجا رخ زیبای تو بینند افسوس اگر ماه جمال تو نبینند درروز جزا ای پسرختم رسولان ای خسرو خوبان تو غریب الغربایی وی حجت یزدان تو معین الضعفایی چون مور ضعیفی بدرت (کرببلایی) ران ملخ آورده به دربار سلیمان بنقل از :شکوفه های غم -اثر طبع ناد علی کربلایی-صص۳۱۱-۳۱۲ ---------

---البشارت که عيان مهر فروزان آمد        ظاهر از پرده ي عصمت رخ جانان آمد

سر زد ازبرج نبوت مه رخشنده ي دين    روشن از نور رخش عالم امکان آمد

دختر ختم رسل هادي کل ،شاه سبل    از پسرده عيان چون مه کنعان آمد

دسته دسته ملک از عالم بالا بزمين         بهر ديدار رخش خرم وخندان آمد

عزت وفضل وشرافت بنگر زامر خدا     سوي زهرا زجنان حوري وغلمان آمد

ساره وآسيه ومريم وکلثوم زبهشت    از پي خدمت آن زهره ي تابان آمد

آنچنان نور رخ دخت نبي جلوه نمود       که قصور همه ي مکه نمايان آمد

نه همين مکه منور شده از طلعت او      زسما ـابسمک يکسره رخشان آمد

شده از مکه همان نور نمايان که بطور     سالهادر طلبش موسي عمران آمد

بهر اين نور که در صلب خليل الله بود       نارنمرود به يک لحظهگلستان آمد

گر نبردي بزبان نوح نبي نامش را        کي نجات از يم وگرداب وزطوفان آمد

يوسف مصر گراين نام نخواندي بزبان    کينجاتش زچه وگوشه ي زندان آمد

چون نيايد زازل تابه ابد همتايش         همسرش شير خدا حامي قر آن امد

زين دودرياي فضيلت که بهم شد واصل   خارخ از ايندو نکو لولوء و مرجان آمد

نه همين ام ابيها نبي اش خوانده زحق     ام فضل ،ام کتاب ، ام امامان آمد 

شب مولود مهين دخت نبي فاطمه شد  عرش پرنور شد وفرش چراغان آمد

تاکه تبريگ بگويد بجهان شيعه        {کربلايي} زسوي نوحه سرايان آمد 

 

اثر طبع شاد روان نادعلي کربلايي-پدر سه شهيد -به نقل ازارمغان کربلا کتاب سوم -ص63-64--انتشارات خزر -بوذرجمهري سابق (15خردادفعلي)-محمد حسن اسایش

انتشارات خزر ---



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 28 مرداد 1394برچسب:آمد شب میلاد علی شمس خراسان فرزند نبی ,رهبردین,حامی قرآن ده مژده که امشب شده عالم همه گلشن زاین شمس ضحا کشور ایمان شده روشن ای نور خداوند تبارک به تو احسن کز مقدم تو گشته فزون رونق ایران شددر شب میلادی آن سید ورهبر از سجده به شکرانه حق موسی جعفر اندر بر معبود بدی او بزمین سر زاین نعمت والا گهر خالق سبحان شمسی که ازاو می نگرم نور خدا را اندر طلبش گردش این ارض وسمارا هرزنده دلی برده سویش دست دعا را اوحجت حق است ومدکار ضعیفان خرم به جنان فاطمه وحیدر کرار لبخند زند بر رخشان احمد مختار این مژده به حیدر رسد از جانب دلدار کز نسل تو آمد بجهان خسرو خوبان فوج ملک وخیل رسل مدح سرایند بادسته گلی سوی نبی رو بنمایند تبریک کنان اذن بگیرند وبیایند از بهر زیارت بزمین خرم وخندان آمد بجهان آنکه جهان آمده بهرش جن وملک وحور وجنان آمده بهرش شمس وقمر وکون ومکان آمده بهرش آن رهبر ارزنده وروشنگر انسان هم ثامن وهم ضامن وهم حجت دین است هم رهبر وهم سرور وهم یار ومعین است ازسوی خدا بر همه آیات مبین است از نور رخش خلق شده حوری وغلمان مردم همه مشتاق بفردوس برینند تا آنکه در آنجا رخ زیبای تو بینند افسوس اگر ماه جمال تو نبینند درروز جزا ای پسرختم رسولان ای خسرو خوبان تو غریب الغربایی وی حجت یزدان تو معین الضعفایی چون مور ضعیفی بدرت (کرببلایی) ران ملخ آورده به دربار سلیمان بنقل از :شکوفه های غم -اثر طبع ناد علی کربلایی-صص۳۱۱-۳۱۲ -انتشارات خزر ---, توسط محمد حسن اسایش

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد